.....

تبلیغات

3 ddba8a90-38fb-4acd-a711-50a50a7dfbad

نام کتاب : سینوهه ( پزشک مخصوص فرعون )
نویسنده : میکا والتاری
مترجم : ذبیح الله منصوری

دانلود کتاب رمان سینوهه نوشته میکا والتاری

سینوهه نام داستانی به قلم میکا والتاری نویسنده فنلاندی است. این کتاب که مهمترین اثر نویسنده‌ است، بر اساس وقایع دوران فرعون آخناتون نوشته شده‌است. این کتاب توسط ذبیح الله منصوری به فارسی ترجمه-تالیف شده ‌است. فیلمی نیز بر اساس این کتاب در سال ۱۹۵۴ ساخته شده ‌است. اصل داستان سینوهه بسیار قدیمی تر از زمان فرعون آخناتون است اما نویسنده از منابع بسیار دقیق استفاده نموده و وقایع مربوط به زمان این فرعون را با داستان به جا مانده از سینوهه ترکیب نموده است.

لازم به ذکر است که نسخه ی اصلی این کتاب که دست نوشته های شخص سینوهه میباشد و در حفاری های اطراف اهرام مصر کشف شده است مربوط به ۱۳۷۰سال قبل از میلاد مسیح (بیش از ۳۳۸۰ سال قبل) میباشد که در آن زمان از نوعی خط تصویری برای نگارش استفاده می شده است و بعد از قرنها توسط میکا والتاری به زبان فنلاندی و سبس به تمامیه زبانها ترجمه گردیده است.

مقدمه ی کتاب:

نام من، نویسنده این کتاب (سینوهه) است و من این کتاب را برای مدح خدایان نمی نویسم زیرا از خدایان خسته شده ام. من این کتاب را برای مدح فراعنه نمی نویسم زیرا از فراعنه هم به تنگ آمده ام. من این کتاب را فقط برای خودم می نویسم بدون اینکه در انتظار پاداش باشم یا اینکه بخواهم نام خود را در جهان باقی بگذارم.

آن قدر در زندگی از فرعون ها و مردم زجز کشیده ام که از همه چیز حتی امیدواری تحصیل نام جاوید, سیرم.

من این کتاب را فقط برای این مینویسم که خود را راضی کنم و تصور مینمایم که یگانه نویسنده باشم که بدون هیچ منظور مادی و معنوی کتابی می نویسم. هرچه تا امروز نوشته شده, یا برای این بوده که به خدایان خوشامد بگویند یا برای این که انسان را راضی کنند.

من فرعون ها را جزو انسان می دانم زیرا آنها با ما فرقی ندارند و من این موضوع را از روی ایمان می گویم.

من چون پزشک فرعون های مصر بودم از نزدیک, روز و شب, با فراعنه حشر و نشر داشتم و می دانم که آنها از حیث ضعف و ترس و زبونی و احساسات قلبی مثل ما هستند. حتی اگر یک فرعون را هزارمرتبه بزرگ کنند و او را در شمار خدایان درآورند باز انسان است و مثل ما می باشد. آنچه تا امروز نوشته شده, به دست کاتبینی تحریر گردیده که مطیع امر سلاطین بوده اند و برای این مینوشتند که حقایق را دگرگون کنند.من تا امروز یک کتاب ندیده ام که درآن, حقیقت نوشته شده باشد.

در کتاب ها یا به خدایان تملق گفته اند یا به مردم یعنی به فرعون. در این دنیا تا امروز در هیچ کتاب و نوشته,حقیقت وجود نداشته است ولی تصورمی کنم که بعد از این هم در کتابها حقیقت وجود نخواهد داشت.

ممکن است که لباس و زبان و رسوم وآداب و معتقدات مردم عوض شود ولی حماقت آنها عوض نخواهد  شد و درتمام اعصارمی توان به وسیله گفته ها ونوشته های دروغ مردم را فریفت. زیرا همانطور که مگس, عسل را دوست دارد, مردم هم دروغ و ریا و وعده های پوچ را که هرگز عملی نخواهد شد دوست می دارند.

آیا نمی بینید که مردم چگونه در میدان, اطراف نقال ژنده پوش را که روی خاک نشسته ولی دم از زر و گوهر می زند و به مردم وعده گنج می دهد می گیرند و به حرفهای او گوش می دهند.

ولی من که نامم (سینوهه) می باشد از دروغ در این آخر عمر, نفرت دارم و به همین جهت این کتاب را برای خود می نویسم نه دیگران.

من نمی خواهم کسی کتاب مرا بخواند و تمجید کند. نمی خواهم اطفال در مدارس عبارات کتاب مرا روی الواح بنویسند و از روی آن مشق نمایند.من نمی خواهم که خردمندان در موقع صحبت از عبارات کتاب من شاهد بیاورند و بدین وسیله علم و خرد خود را به ثبوت برسانند.

هرکس که چیزی می نویسد امیدوار است که دیگران بعد از وی, کتابش را بخوانند و تمجیدش کنند و نامش را فراموش ننمایند. به همین جهت ایمان خود را زیرپا می گذارد و همرنگ جماعت می شود و مهمل ترین و سخیف ترین گفته ها را که خود بدان معتقد نیست می نویسد تا اینکه دیگران او را تحسین و تمجید نمایند. ولی من چون نمی خواهم کسی کتاب مرا بخواند همرنگ جماعت نمی شوم و اوهام و خرافات او را تجلیل نمی کنم.

من عقیده دارم که انسان تغییرنمی کند ولو یکصد هزار سال از او بگذرد. یک انسان را اگر در رودخانه فرو کنید به محض اینکه لباسهای او خشک شد, همان است که بود. یک انسان را اگر گرفتار اندوه نمایید از کرده های گذشته پشیمان می شود, ولی همین که اندوه او از بین رفت, به وضع اول برمی گردد و همانطور خودخواه و بیرحم می شود.

چون شکل و رنگ بعضی از اشیاء و کلمات بعضی از اقوام تغییر می کند و بعضی از اغذیه و البسه امروز متداول می شود که دیروز نبود, مردم تصورمی نمایند که امروز غیر از دیروز است. ولی من می دانم چنین نیست و درآینده هم مثل امروز و مانند دیروز کسی حقیقت را دوست نمی دارد. بنابراین نمی خواهم کسی کتاب مرا بخواند و میل دارم که در آینده گمنام بمانم.

من این کتاب را برای این می نویسم که میدانم. و دانایی من مانند تیزاب قلب انسان را میخورد و اگر انسان دانایی خود را به دیگری نگوید, قلب او از بین می رود. من نمی توانم دانایی ام را به کسی بگویم و لذا آن را برای خویش می نویسم تا بدین وسیله خود را تسکین بدهم.

من در مدت عمر خود چیزها دیدم. من مشاهده کردم که پسری مقابل چشم من پدر خود را کشت.

دیدم که فقرا علیه اغنیاء, حتی طبقه خدایان قیام کردند. دیدم کسانی که در ظروف زرین شراب می آشامیدند, کناررودخانه, با کف دست آب مینوشیدند. دیدم کسانی که زر خود با قپان وزن می کردند, زن خود را برای یک دستبند مسی به سیاهپوستان فروختند تا اینکه بتوانند برای اطفال همان زن, نان خریداری کنند.

در گذشته جای من در کاخ فرعون در طرف راست او بود و بزرگانی که صدها غلام داشتند به من تملق می گفتند و برای من هدایا می فرستادند و دارای گردنبند زر بودم. امروز دراینجا,که نقطه ای واقع درساحل دریای مشرق است,زندگی می کنم ولی ثروت من از بین نرفته وهم چنان توانگر می باشم و غلامانم دو دست را روی زانو می گذارند و مقابلم سر فرود می آورند.

علت اینکه مرا از مصر و شهر طبس تبعید کردند وبه اینجا فرستادند این است که من درزندگی, همه چیزداشتم, می خواستم چیزی به دست بیاورم, که لازمه به دست آوردن آن این است که انسان همه چیز را ازدست بدهد. من می خواستم که حقیقت حکمفرما باشد و ریا و دروغ و ظاهرسازی از بین برود و نمی دانستم که حکمفرمایی حقیقت در زندگی انسان,امری محال است و هرکس که راستگو باشد و با راستگویی زندگی کند باید همه چیز را از دست بدهد و من باید خیلی خوشوقت باشم که هنوز ثروت خویش را حفظ کرده ام.

قسمتی از فصل اول :

مردی که من او را به نام پدرم می خواندم در شهر طبس یعنی بزرگترین و زیباترین شهر دنیا, طبیب فقرا بود,و زنی که من وی را مادرمی دانستم زوجه وی به شمار می آمد.این مرد و زن, تا وقتی که سالخورده شدند فرزند نداشتند ولذا مرا به سمت فرزندی خودپذیرفتند.آنها چون ساده بودند گفتند مرا خدایان برای آنها فرستاده و نمی دانستند که این هدیه خدایان برای آنها چقدر تولید بدبختی خواهد کرد. مادرم مرا (سینوهه) میخواند زیرا این زن, که قصه را دوست می داشت اسم (سینوهه) را در یکی از قصه ها شنیده بود. یکی از قصه های معروف مصر این است که (سینوهه) برحسب تصادف, روزی در خیمه فرعون, یک راز خطرناک را شنید و چون دریافت که فرعون متوجه گردید که وی از این راز مطلع شده, از بیم جان گریخت و مدتی در بیابانها گرفتار انواع مهلکه ها بود تا به موفقیت رسید. مادرم نیز فکر می کرد که من از مهلکه ها گذشته تا به او رسیده ام و بعد از این هم از هر مهلکه جان به در خواهم برد.

کاهنین مصر می گویند که اسم هرکس نماینده سرنوشت اوست و از روی نام میتوان فهمید که به اشخاص چه می گذرد. شاید به همین مناسبت من هم در زندگی گرفتار انواع مخاطرات شدم و در کشور های بیگانه سفر کردم و به اسرار فرعونها و زنهای آنها,(اسراری که سبب مرگ میشد) پی بردم. ولی من فکر میکنم که اگر من اسمی دیگر هم می داشتم باز گرفتار این مشکلات و مخاطرات می شدم و اسم در زندگی انسان اثری ندارد. ولی وقتی یک بدبختی, یا یک نیکبختی برای بعضی از اشخاص پیش می آید با استفاده از این نوع معتقدات, در بدبختی خود را تسکین می دهند,و در نیکبختی خویش را مستوجب سعادتی که بدان رسیده اند می دانند…..

فرمت کتاب : PDF

کل تعداد صفحات در سه فایل : ۴۵۶ صفحه

حجم فایل : ۶٫۰۳ مگابایت

لینک دانلود کتاب

پسورد فایل زیپ : www.pars-pdf.com


منبع:پارس پی دی اف


ادامه مطلب
درباره : کتاب های کامپیوتر , ادبیات ,


برچسب ها : دانلود کتاب PDF سینوهه ( پزشک مخصوص فرعون )،فرعون،سینوهه،دانلود رمان سینوهه , دانلود رمان سینوهه پزشک فرعون , دانلود پی دی اف سینوهه , دانلود کتاب رمان پی دی اف , دانلود کتاب های زمان , دانلود کتابهای رمان , رمان زیبا و خواندنی و طولانی , رمان سینوهه , رمان سینوهه بصورت پی دی اف , رمان مصری سینوهه , سینوهه پزشک مخصوص فرعون , نویسنده کتاب سینوهه , پزشک مخصوص فرعون , پی دی اف کتاب سینوهه پزشک فرعون , کتاب رمان سینوهه , کتاب سینوهه کامل ,
بازدید : 1453
تاریخ : جمعه 06 اسفند 1395 زمان : 23:23 | نویسنده : داوودقادرزاده | نظرات (0)
تبلیغات

نهمین کنفرانس بین المللی نقد و واکاوی مدیریت در هزاره سوم

جستجو

کدهای اختصاصی
بالای صفحه